[قید]

rigidly

/ˈrɪdʒɪdli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخت‌گیرانه سرسختانه، باجدیت

disapproving
  • 1.Jim rigidly opposed to all new ideas.
    1. "جیم" سرسختانه با تمام ایده‌های جدید مخالفت کرد.
  • 2.The speed limit must be rigidly enforced.
    2. قانون محدودیت سرعت باید باجدیت اجرا شود.

2 به‌طور انعطاف‌ناپذیر

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان