[اسم]

rigor

/ɹˈɪɡɚ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخت‌گیری شدت

  • 1.The wrestler followed his diet with rigor.
    1. آن کشتی‌گیر، رژیمش را با سخت‌گیری [شدت] دنبال کرد.

2 دشواری سختی

3 دقت زیاد

مترادف و متضاد meticulousness
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان