[فعل]

to ring in

/rɪŋ ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: rang in] [گذشته: rang in] [گذشته کامل: rung in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تماس گرفتن (با محل کار) با یک برنامه رادیویی یا تلویزیونی تماس گرفتن

مترادف و متضاد call in
  • 1.People from all over the country have been ringing in to make donations.
    1. مردم از سرتاسر کشور تماس گرفته‌اند تا پول اهدا کنند.
  • 2.Sue has rung in sick.
    2. او به محل کارش تماس گرفت تا اعلام کند که مریض شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان