[فعل]

to ring off

/rɪŋ ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: rang off] [گذشته: rang off] [گذشته کامل: rung off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قطع کردن (تلفن) گوشی تلفن را گذاشتن

  • 1.He rang off before I could explain.
    1. او قبل از اینکه بتوانم توضیح دهم، تلفن را قطع کرد.
  • 2.She said "No, thank you" and rang off hurriedly.
    2. او گفت: «نه، ممنون» و سریع قطع کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان