[صفت]

roguish

/ˈroʊgɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more roguish] [حالت عالی: most roguish]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناصادق فریبکار، نابکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: موذی
  • 1.In all these novels, there's a roguish stranger.
    1. در همه رمان‌هایش، یک غریبه نابکار وجود دارد.

2 بازیگوش شیطنت‌آمیز

مترادف و متضاد mischievous playful
  • 1.He gave her a roguish smile.
    1. او لبخندی شیطنت‌آمیز به او زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان