Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فهرست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
roster
/ˈrɑːstər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فهرست
لیست، فهرست اعضا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لیست
مترادف و متضاد
list
listing
a duty roster
لیست وظایف
He was in his office, preparing his duty roster for the coming month.
او در دفترش بود، در حال آماده کردن لیست وظایفش برای ماه آتی.
the club's roster
فهرست اعضای باشگاه
Is he on the club's roster?
آیا او در فهرست اعضای باشگاه هست؟
تصاویر
کلمات نزدیک
ross
rosie
rosh hashana
rosette
rosemary
rostrum
rosy
rosé
rot
rota
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان