[اسم]

roster

/ˈrɑːstər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فهرست لیست، فهرست اعضا

معادل ها در دیکشنری فارسی: لیست
مترادف و متضاد list listing
a duty roster
لیست وظایف
  • He was in his office, preparing his duty roster for the coming month.
    او در دفترش بود، در حال آماده کردن لیست وظایفش برای ماه آتی.
the club's roster
فهرست اعضای باشگاه
  • Is he on the club's roster?
    آیا او در فهرست اعضای باشگاه هست؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان