[صفت]

sacred

/ˈseɪkrəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more sacred] [حالت عالی: most sacred]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقدس

معادل ها در دیکشنری فارسی: مقدس مطهر متبرک قدسی
مترادف و متضاد blessed holy cursed unconsecrated
  • 1.a sacred object
    1. یک شی مقدس
  • 2.Her sacred medal had to be sold because the family was in urgent need of money.
    2. مدال مقدس او بایست فروخته می‌شد چرا که خانواده‌اش نیاز ضروری به پول داشتند.
  • 3.It was revealed by the journalist that the sacred temple had been torn down.
    3. خبرنگار فاش کرد که معبد مقدس با خاک یکسان شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان