Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مقدس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
sacred
/ˈseɪkrəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more sacred]
[حالت عالی: most sacred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مقدس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مقدس
مطهر
متبرک
قدسی
مترادف و متضاد
blessed
holy
cursed
unconsecrated
1.a sacred object
1. یک شی مقدس
2.Her sacred medal had to be sold because the family was in urgent need of money.
2. مدال مقدس او بایست فروخته میشد چرا که خانوادهاش نیاز ضروری به پول داشتند.
3.It was revealed by the journalist that the sacred temple had been torn down.
3. خبرنگار فاش کرد که معبد مقدس با خاک یکسان شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
sacramental
sacrament
sacking
sack
sachet
sacred cow
sacrifice
sacrificer
sacrificial
sacrilege
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان