[صفت]

saturated

/ˈsætʃəreɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more saturated] [حالت عالی: most saturated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اشباع‌شده

  • 1.A mass of saturated air decreases in temperature as it rises in the atmosphere.
    1. توده‌ای از هوای اشباع‌شده با بالا رفتن در جو از دمایش کاسته می‌شود.

2 (کاملاً) خیس

  • 1.Leigh’s hair became saturated in the rain storm.
    1. موهای "لی" زیر باران شدید کاملاً خیس شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان