«چرا الان نمیتوانم بیرون بروم؟» «چون من میگویم.»
I would rather not say
ترجیح میدهم نگویم
"What do you want it for?" "I'd rather not say."
«برای چی به این نیاز داری؟» «ترجیح میدهم نگویم.»
to say to do something
گفتن اینکه کاری را انجام دادن
He said to meet him here.
او گفت که او را اینجا ببینیم.
what do you say?
نظرت چیست؟
Anna thinks I'm lazy—what do you say?
آنا فکر میکند من تنبلم؛ نظر تو چیست؟
I say ...
به نظر من/پیشنهاد من این است که ...
I say we go without them.
به نظر من بدون آنها برویم.
I would not say ...
من نظرم این نیست که/معتقد نیستم که ...
I wouldn't say they were rich.
من معتقد نیستم که آنها پولدار بودند.
That is not to say ...
این به این معنی نیست که/منظور من این نیست که ...
That's not to say it's a bad movie.
منظور من این نیست که فیلم بدی بود.
That/It goes without saying
گفتن ندارد
Of course I'll help you. That goes without saying.
البته که کمکت میکنم. این که گفتن ندارد.
needless to say ...
لازم به ذکر نیست که ...
The problem, needless to say, is the cost.
لازم به ذکر نیست که مشکل، هزینه است.
کاربرد فعل say به معنای گفتن و حرف زدن
از معادلهای فعل say در فارسی میتوان "گفتن" و "حرف زدن" را نام برد. فعل say بهطور کلی به معنای استفاده از کلمات برای صحبت کردن و ارتباط کلامی با کسی به منظور به اشتراکگذاری یک فکر، ایده و احساس و ... است. مثال:
.I'd like to go home," she said" (او گفت: «میخواهم به خانه بروم.»)
"?Do you know what she said to Bill" (میدانی او به "بیل" چه گفت؟)
[حرف ندا]
say
/seɪ/
2
میگما
میگم
1.Say, how about going to a movie tonight?
1.
میگما، نظرت چیه امشب به سینما برویم؟
توضیح درباره حرف ندای say
واژه say در نقش حرف ندا معمولا در زبان انگلیسی آمریکایی کاربرد دارد و برای جلب کردن توجه کسی به حرف خود یا برای بیان پیشنهاد یا نظر استفاده میشود.
3
به به
informal
1.Say, that's a nice haircut!
1.
به به، چه مدل موی قشنگی!
توضیح درباره حرف ندای say
واژه say در نقش حرف ندا بیشتر در زبان انگلیسی آمریکایی کاربرد دارد و برای نشان دادن تعجب یا ابراز علاقه نسبت به چیزی یا کسی به کار میرود.
[اسم]
say
/seɪ/
غیرقابل شمارش
4
حرف (برای گفتن)
نظر، حق اظهار نظر
say in/on something
حرف (برای گفتن) درباره چیزی داشتن
1.
The judge has the final say on the sentence.
1.
قاضی حرف آخر را در حکم میزند.
2.
We had no say in the decision to sell the company.
2.
ما هیچ حق اظهار نظری در تصمیم فروش شرکت نداشتیم.
توضیح درباره اسم say
واژه say در نقش اسم به صورت مفرد و غیرقابل شمارش به کار میرود و به معنای حق اظهار نظر داشتن و تاثیرگذاشتن روی چیزی از طریق بیان نظر قبل از تصمیم گیری در باره آن چیز است.
[قید]
say
/seɪ/
غیرقابل مقایسه
5
فرض کنیم
برای مثال
1.Say he refuses. What do we do then?
1.
فرض کنیم او قبول نکند. آن وقت چه خواهیم کرد؟
to say something/somebody
برای مثال [مثلا] چیزی/کسی
Let’s take any writer, say Dickens …
بیاید یک نویسنده را انتخاب کنیم، برای مثال دیکنز...
say (that)…
فرض کنیم (که) ...
Say that you lose your job: what would you do then?
فرض کنیم که شغلت را از دست بدهی: آن موقع چکار میکنی؟
کاربرد قید say به معنای برای مثال
قید say گاهی برای پیشنهاد کردن چیزی و گفتن مثال استفاده میشود.