[فعل]

to scald

/skɔld/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: scalded] [گذشته: scalded] [گذشته کامل: scalded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سوزاندن (با آب یا مایع داغ) جوشاندن

مترادف و متضاد burn scorch
  • 1.By being hasty, Stella scalded her hand.
    1. عجله کردن "استلا" باعث شد که دستش را با آب جوش بسوزاند.
[اسم]

scald

/skɔld/
قابل شمارش

2 تاول سوختگی (با مابع داغ)

مترادف و متضاد burn
  • 1.For minor burns and scalds, cool the affected area under running water.
    1. برای سوختگی و تاولهای جزئی، محل آسیب‌دیده را زیر آب بگیرید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان