Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فلس
2 . مقیاس
3 . ترازو
4 . گام (موسیقی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
scale
/skeɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فلس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پولک
فلس
1.beautiful scales covered the wings of butterflies.
1. فلسهای زیبایی بال پروانهها را پوشش میداد.
2.The beast was a dragon, with great purple and green scales.
2. هیولا اژدهایی بود با فلسهای بزرگ بنفش و سبز.
2
مقیاس
میزان، معیار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اِشِل
مقیاس
1.If the drought continues, deaths will occur on a massive scale.
1. اگر خشکسالی ادامه یابد، مرگ به میزان زیادی اتفاق خواهد افتاد.
2.This map is in large scale.
2. این نقشه در مقیاس بزرگ است.
a massive scale of water
میزان بسیار زیادی از آب
There was a massive scale of water.
میزان بسیار زیادی از آب وجود داشت.
Fahrenheit scale
مقیاس فارنهایت
In America, temperature is measured on the Fahrenheit scale.
در آمریکا، دما با مقیاس فارنهایت اندازهگیری میشود.
3
ترازو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترازو
a kitchen/bathroom scales
ترازوی آشپزخانه/دستشویی
1. Greg stood on the bathroom scale and looked in the mirror.
1. "گرگ" روی ترازوی دستشویی ایستاد و به آینه نگاه کرد.
2. She needs an electronic kitchen scale.
2. او به یک ترازوی الکترونیک نیاز دارد.
4
گام (موسیقی)
توالی نتهای موسیقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گام
1.She needs to practice scales on the piano.
1. او نیاز دارد که گامها را روی پیانو تمرین کند.
the scale of C major
گام سی ماژور
This piece is in the scale of C major.
این قطعه در گام سی ماژور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
scalding
scald
scalar
scaffolding
scaffold
scales
scallion
scallop
scalp
scalpel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان