[اسم]

scapegoat

/ˈskeɪpɡoʊt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلاکش گوشت قربانی، بز طلیعه

informal
مترادف و متضاد fall guy
  • 1.She felt she had been made a scapegoat for her boss's mistakes.
    1. او احساس کرد که بلاکش اشتباهات رئیسش شده بود.
توضیح درباره اصطلاح scapegoat
اصطلاح scapegoat به معنای «گوشت قربانی» یا «بز طلیعه» اصطلاحی است که برای فردی اطلاق می‌شود که همه تقصیرها بی دلیل به گردنش افتاده است. این اصطلاح از کتاب مقدس گرفته شده است که در آن یک خاخام گناهان مردم را در گوش بزی می‌خواند سپس آن بز را فراری می‌دادند تا توسط گرگ در بیابان خورده شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان