[صفت]

scratched

/skræʧt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more scratched] [حالت عالی: most scratched]

1 خراشیده‌شده

معادل ها در دیکشنری فارسی: خدشه‌دار خراشیده خشدار

2 خط‌افتاده (سطح و...) خط‌خورده

معادل ها در دیکشنری فارسی: خط‌خورده
the scratched surface of a table
سطح خط‌افتاده یک میز
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان