Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غضبناک
2 . مملو
3 . متلاطم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
seething
/sˈiːðɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more seething]
[حالت عالی: most seething]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غضبناک
خشمگین
مترادف و متضاد
fuming
1.I was absolutely seething.
1. من کاملاً خشمگین بودم.
2
مملو
1.The resort is seething with tourists all year round.
1. اقامتگاه تفریحی تمام طول سال مملو از گردشگر است.
3
متلاطم
پرجنبوجوش، پرجوشوخروش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرجوش و خروش
a seething ocean
یک اقیانوس متلاطم
تصاویر
کلمات نزدیک
seethe with anger
seethe
seesaw
seer fish
seer
segment
segregate
segregated
segregation
segregationist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان