[فعل]

to seethe

/sið/
فعل ناگذر
[گذشته: seethed] [گذشته: seethed] [گذشته کامل: seethed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غلیان کردن جوشیدن، قل زدن

  • 1.The grey ocean seethed.
    1. اقیانوس خاکستری‌(رنگ) غلیان کرد.

2 خشمگین بودن عصبانی بودن

  • 1.She took it calmly at first but under the surface was seething.
    1. او ابتدا باخونسردی آن را پذیرفت، اما از درون عصبانی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان