Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نشت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to seep
/siːp/
فعل ناگذر
[گذشته: seeped]
[گذشته: seeped]
[گذشته کامل: seeped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نشت کردن
تراوش کردن، رسوخ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تراویدن
رخنه کردن
رسوخ کردن
نشت کردن
مترادف و متضاد
ooze
trickle
1.Blood was beginning to seep through the bandages.
1. خون داشت از بانداژ به بیرون نشت میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
seemly
seemingly
seem
seeker
seek time
seepage
seer
seer fish
seesaw
seethe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان