[اسم]

sentiment

/ˈsɛntəmənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دیدگاه نظر، عقیده

مترادف و متضاد point of view view
  • 1.Tess told everyone at the table her sentiments about eating meat.
    1. "تس" سر میز غذا به همه نظرش را درباره خوردن گوشت گفت.

2 احساس عاطفه

معادل ها در دیکشنری فارسی: احساس
مترادف و متضاد emotion feeling
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان