Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پسروی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
setback
/ˈsetbæk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پسروی
پسرفت
1.The breakdown in talks represents a temporary setback in the peace process.
1. شکست در مذاکرات بیانگر یک پسروی موقت در فرایند صلح است.
2.The team suffered a major setback when their best player was injured.
2. وقتی بهترین بازیکن تیم مجروح شد، تیم دچار پسرفت قابلتوجهی شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
set-up
set-top box
set-to
set yourself a goal
set up a company
seth
sett
settee
setter
setting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان