[اسم]

setting

/ˈsetɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صحنه (داستان، فیلم و نمایش) زمان و مکان

  • 1.The play has its setting in Vienna.
    1. صحنه این نمایش در "وین" است.
contemporary setting
صحنه معاصر
  • She writes short stories with a contemporary setting.
    او داستان‌های کوتاه با صحنه‌ای معاصر می‌نویسد.

2 سرویس غذاخوری (قاشق، چنگال، بشقاب و ...)

مترادف و متضاد place setting
  • 1.A seven-piece place setting costs about £45.
    1. یک سرویس غذاخوری هفت‌تکه حدوداً 45 پوند قیمت دارد.
  • 2.She has two settings of silver.
    2. او دو سرویس غذاخوری نقره دارد.

3 تنظیمات

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنظیمات
  • 1.The performance of the engine was tested at different settings.
    1. عملکرد آن موتور در تنظیمات مختلف آزمایش شد.
  • 2.What setting should the oven be on?
    2. فر باید روی چه تنظیماتی باشد؟

4 محیط فضا، مکان، موقعیت

مترادف و متضاد environment surroundings
a rural/an ideal/a beautiful/perfect/an idyllic ... setting
محیط یا مکان روستایی/ایده‌آل/زیبا/عالی/روستایی و...
  • 1. It was the perfect setting for a wonderful Christmas.
    1. آن محیطی عالی برای یک کریسمس فوق‌العاده بود.
  • 2. Their cottage is in a beautiful rural setting.
    2. کلبه آن‌ها در یک مکان روستایی زیبا است.
a controlled setting
محیط کنترل‌شده
  • The experiment will be conducted in the controlled setting of the laboratory.
    این آزمایش در محیط کنترل‌شده آزمایشگاه انجام خواهد شد.
social settings
محیط‌های اجتماعی
  • People tend to behave differently in different social settings.
    مردم گرایش دارند که در محیط‌های اجتماعی مختلف، به‌طور متفاوتی رفتار کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان