Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قطعه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
shard
/ʃɑrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قطعه
تکه، پاره سفال
مترادف و متضاد
fragment
piece
1.shards of glass flew in all directions.
1. قطعات شیشه به همه سمت [جهات] پرتاب شد [پرواز کرد].
تصاویر
کلمات نزدیک
shapely
shapeless
shaped
shape up
shape
share
share a view
share an opinion
share the same taste
share-out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان