[اسم]

shard

/ʃɑrd/
قابل شمارش

1 قطعه تکه، پاره سفال

مترادف و متضاد fragment piece
  • 1.shards of glass flew in all directions.
    1. قطعات شیشه به همه سمت [جهات] پرتاب شد [پرواز کرد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان