Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به بعد موکول کردن
2 . در قفسه گذاشتن
3 . شیب داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to shelve
/ʃelv/
فعل گذرا
[گذشته: shelved]
[گذشته: shelved]
[گذشته کامل: shelved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به بعد موکول کردن
به تعویق انداختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مسکوت گذاشتن
1.The government has shelved the idea until next year.
1. دولت (آن) ایده را به سال آینده موکول کرد.
2
در قفسه گذاشتن
1.We had cataloged and shelved all the books shipped in that day.
1. ما تمام کتابهایی که آن روز رسید را گروهبندی کرده و در قفسه گذاشته بودیم.
3
شیب داشتن
1.The beach shelved gently down to the water.
1. ساحل شیب نرمی بهسمت آب (دریا) داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
shelterless
sheltered housing
sheltered
shelter
shelly
shelving
shenanigans
shepherd
shepherding
shepherd’s pie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان