[فعل]

to shelve

/ʃelv/
فعل گذرا
[گذشته: shelved] [گذشته: shelved] [گذشته کامل: shelved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به بعد موکول کردن به تعویق انداختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مسکوت گذاشتن
  • 1.The government has shelved the idea until next year.
    1. دولت (آن) ایده را به سال آینده موکول کرد.

2 در قفسه گذاشتن

  • 1.We had cataloged and shelved all the books shipped in that day.
    1. ما تمام کتاب‌هایی که آن روز رسید را گروه‌بندی کرده و در قفسه گذاشته بودیم.

3 شیب داشتن

  • 1.The beach shelved gently down to the water.
    1. ساحل شیب نرمی به‌سمت آب (دریا) داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان