[اسم]

shift work

/ʃɪft wɜrk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کار شیفتی

  • 1.I hate shiftwork.
    1. من از کار شیفتی متنفرم.
  • 2.The factory is run on shift work.
    2. کارخانه به‌صورت شیفتی کار می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان