Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . معتاد به خرید
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
shopping problem
/ˈʃɑpɪŋ ˈprɑbləm/
قابل شمارش
1
معتاد به خرید
مترادف و متضاد
shopaholic
1.She has a shopping problem.
1. او معتاد به خرید است.
تصاویر
کلمات نزدیک
shopping precinct
shopping mall
shopping list
shopping centre
shopping center
shopping spree
shopping trolley
shore
shore up
shoreline
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان