[فعل]

to shorten

/ˈʃɔːrtn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: shortened] [گذشته: shortened] [گذشته کامل: shortened]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کوتاه کردن کوتاه شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: کوتاه کردن
  • 1.In November the temperatures drop and the days shorten.
    1. در ماه نوامبر، دما کاهش می‌یابد و روزها کوتاه می‌شوند.
  • 2.Smoking shortens your life.
    2. سیگار کشیدن زندگی آدم را کوتاه می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان