Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . میانبر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
shortcut
/ˈʃɔːrtkʌt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
میانبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
میانبر
1.We took a shortcut to school across the field.
1. ما از راه مزرعه به طرف مدرسه میانبر زدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
shortcomings
shortcoming
shortchange
shortbread
shortage
shorten
shortened
shortening
shortfall
shorthair
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان