[اسم]

shortcut

/ˈʃɔːrtkʌt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 میان‌بر

معادل ها در دیکشنری فارسی: میانبر
  • 1.We took a shortcut to school across the field.
    1. ما از راه مزرعه به طرف مدرسه میان‌بر زدیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان