[اسم]

shortcoming

/ˈʃɔːrtkʌmɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کمبود نقض، نقطه ضعف

معادل ها در دیکشنری فارسی: نقطه ضعف نقصان نقص کاستی
  • 1.I like him despite his shortcomings.
    1. من او را علیرغم کمبودهایش دوست دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان