[اسم]

shut-in

/ˈʃʌt ɪn/
قابل شمارش

1 بیمار بستری بیمار زمین گیر

  • 1.He worked as a volunteer, delivering hot meals to shut-ins.
    1. او به عنوان داوطلب کار می کرد و برای بیماران بستری شده غذای گرم می برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان