[اسم]

shuttle

/ˈʃʌtl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خط (اتوبوس، قطار، هواپیما و ...) حمل و نقل، (اتوبوس، قطار، هواپیما و ...) خطی

  • 1.There's a shuttle service between the airport and the city center.
    1. خدمات حمل و نقل از فرودگاه به مرکز شهر وجود دارد.
the Boston-New York shuttle
خط بوستون به نیویورک

2 شاتل فضایی سفینه فضایی

مترادف و متضاد space shuttle

3 ماسوره ماکو

معادل ها در دیکشنری فارسی: ماکو
[فعل]

to shuttle

/ˈʃʌtl/
فعل ناگذر
[گذشته: shuttled] [گذشته: shuttled] [گذشته کامل: shuttled]

4 رفت و آمدن کردن (بین دو مکان)

  • 1.The small jet shuttles between Kuala Lumpur and Singapore nearly every two hours.
    1. آن جت کوچک، تقریبا هر دو ساعت، بین کوالالامپور و سنگاپور رفت و آمد می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان