[فعل]

to shut out

/ʃˈʌt ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: shut out] [گذشته: shut out] [گذشته کامل: shut out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به داخل راه ندادن

  • 1.Mum, Ben keeps shutting me out of the bedroom!
    1. مامان، "بن" من را به اتاق خواب راه نمی‌دهد!

2 جلوی چیزی را گرفتن جلوگیری کردن، سد کردن (صدا، منظره و...)

sunglasses that shut out 99% of the sun’s harmful rays
عینک آفتابی‌هایی که جلوی 99% اشعه‌های مضر آفتاب را می‌گیرند

3 طرد کردن پس زدن

  • 1.If you shut me out, how can I help you?
    1. اگر من را طرد کنی، چطور می‌توانم کمکت کنم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان