[اسم]

sieve

/sɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 الک صافی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آردبیز الک سرند غربال
مترادف و متضاد sift strainer
[فعل]

to sieve

/sɪv/
فعل گذرا
[گذشته: sieved] [گذشته: sieved] [گذشته کامل: sieved]

2 الک کردن از صافی رد کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: الک کردن غربال کردن
  • 1.Sieve the flour and cocoa powder into a bowl.
    1. آرد و پودر کاکائو را در یک کاسه الک کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان