Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شغل دفتری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
sinecure
/ˈsaɪnɪkjʊr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شغل دفتری
پشت میز نشینی، شغل پردرآمد و بی دردسر
مترادف و متضاد
profitable and easy job
soft job
1.The director was ousted from his sinecure when he angered the mayor.
1. مدیر وقتی شهردار را عصبانی کرد از شغل پردرآمد و بی دردسرش اخراج شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sine qua non
sine
sindhi
sincerity
sincerely
sinew
sinewy
sinful
sing
sing along
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان