[جمله]

sit on one's hands

/sɪt ɑn wʌnz hændz/

1 دست روی دست گذاشتن هیچ کاری انجام ندادن

مترادف و متضاد do nothing fail to help
  • 1.They lost the office because their traditional supporters sat on their hands and stayed at home.
    1. آنها شرکت را از دست دادند چون حامیان قدیمی شان دست روی دست گذاشتند و در خانه های خود ماندند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان