Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دست روی دست گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
sit on one's hands
/sɪt ɑn wʌnz hændz/
1
دست روی دست گذاشتن
هیچ کاری انجام ندادن
مترادف و متضاد
do nothing
fail to help
1.They lost the office because their traditional supporters sat on their hands and stayed at home.
1. آنها شرکت را از دست دادند چون حامیان قدیمی شان دست روی دست گذاشتند و در خانه های خود ماندند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sit on
sit in the shade
sit down
sit by
sit back
sit on the fence
sit up
sit-down
sit-down meal
sit-down strike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان