[صفت]

slight

/slaɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: slighter] [حالت عالی: slightest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ریزه (اندام) ریز، ظریف و لاغر

  • 1.He was of slight build.
    1. او هیکل ریزی داشت.
  • 2.She was smaller and slighter than I had imagined.
    2. او کوچک‌تر و ریزه‌تر از آنی بود که تصور کرده بودم.
a slight woman
یک زن ریزه

2 ناچیز کوچک، کم

معادل ها در دیکشنری فارسی: جزئی خفیف کم
  • 1.We're having a slight problem with our computer system.
    1. ما مشکل کوچکی با سیستم رایانه‌ای‌مان داریم.
a slight improvement
بهبود ناچیز
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان