[اسم]

slime

/slaɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لجن ماده ی لزج

معادل ها در دیکشنری فارسی: لجن لجن لای گل و شل
  • 1.Snails leave a trail of slime.
    1. حلزون‌ها از خود ماده لزجی به جا می‌گذارند.
  • 2.The pond was full of mud and green slime.
    2. تالاب پر از گل و لجن سبز بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان