Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آویز (ساعد یا بازو)
2 . فلاخن
3 . آویزان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
sling
/slɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آویز (ساعد یا بازو)
اسلینگ
1.He had his arm in a sling.
1. دست او در آویز بود.
2
فلاخن
قلابسنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فلاخن
[فعل]
to sling
/slɪŋ/
فعل گذرا
[گذشته: slung]
[گذشته: slung]
[گذشته کامل: slung]
صرف فعل
3
آویزان کردن
روی دوش انداختن
1.Her bag was slung over her shoulder.
1. کیف او روی دوشش آویزان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
slimy
slimness
slimming
slimmer
slime
slingback
slink
slinky
slip
slip into
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان