[عبارت]

slip of the tongue

/slɪp ʌv ðə tʌŋ/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اشتباه لپی تپق

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشتباه لپی تپق
مترادف و متضاد freudian slip
  • 1.I didn't mean to tell her that. It was a slip of the tongue.
    1. نمی‌خواستم آن (حرف) را به او بزنم. اشتباه لپی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان