Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . یواشکی جایی را ترک کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to slip off
/slɪp ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: slipped off]
[گذشته: slipped off]
[گذشته کامل: slipped off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
یواشکی جایی را ترک کردن
مخفیانه در رفتن
1.I'm going to try to slip off from work early, if I can.
1. امروز سعی میکنم زود از سر کار بروم، اگر بتوانم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sleep through
slave away
sit about
sit around
shoot through
slip out
slow up
spark off
spit it out
spring from
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان