معادل فارسی اسم snow "برف" است. به قطعات کوچک، نرم، سفیدرنگ و یخزده آب که در هوای بسیار سرد (معمولاً در دمای زیر صفر) از آسمان به زمین میبارد، snow یا برف گفته میشود. مثال:
"!Let's go and play in the snow" (بیا برویم در برف بازی کنیم!)
1.
It had snowed overnight and a thick white layer covered the ground.
1.
در طول شب برف بارید و یک لایه ضخیم و سفید برف زمین را پوشاند.
2.
It's snowing.
2.
برف میآید [میبارد].
کاربرد فعل snow به معنای برف آمدن
معادل فعل snow در فارسی "برف آمدن" است. برای بیان عمل باریدن برف از آسمان به زمین از این فعل استفاده میشود. مثال:
".It's snowing" (برف میآید.)
".It had snowed overnight and a thick white layer covered the ground" (در طول شب برف آمد و یک لایه ضخیم و سفید برف زمین را پوشاند.)