[فعل]

to snort

/snɔːrt/
فعل ناگذر
[گذشته: snorted] [گذشته: snorted] [گذشته کامل: snorted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیرون دادن نفس (همراه با صدا و فشار) پوف کردن

  • 1.The horse snorted and tossed its head.
    1. اسب نفسش را بیرون داد و سرش را به عقب برد.

2 خرناس کشیدن

  • 1.Harrell snorted with laughter.
    1. "هرل" همراه با خنده [موقع خندیدن] خرناس کشید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان