Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . توده برف (باد آورده)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
snowdrift
/ˈsnoʊdrɪft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توده برف (باد آورده)
برفتوده
1.The car got stuck in a snowdrift.
1. ماشین در توده برف گیر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
snowcapped
snowbound
snowboarding
snowboard
snowball fight
snowdrop
snowed in
snowed under
snowed up
snowfall
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان