[حرف ربط]

so that

/soʊ ðæt/

1 تا

  • 1.Why don’t you start out early so that you don’t have to hurry?
    1. چرا زود شروع نمی‌کنی تا مجبور نشوی عجله کنی؟

2 به همین خاطر به همین دلیل

  • 1.The gravestones were covered with moss, so that it was impossible to read the names on them.
    1. سنگ قبرها پوشیده از خزه بود، به همین خاطر خواندن اسامی روی آن‌ها غیرممکن بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان