[فعل]

to socialize

/ˈsoʊʃəlaɪz/
فعل ناگذر
[گذشته: socialized] [گذشته: socialized] [گذشته کامل: socialized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معاشرت کردن گرم گرفتن، خوش و بش کردن

  • 1.I enjoy socializing with the other students.
    1. من از معاشرت با بقیه دانش‌آموزان لذت می‌برم.
  • 2.Maybe you should socialize more.
    2. شاید تو باید بیشتر معاشرت کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان