[اسم]

soil

/sɔɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خاک

معادل ها در دیکشنری فارسی: خاک
مترادف و متضاد dirt
fertile/sandy soil
خاک حاصلخیز/ماسه‌ای
[فعل]

to soil

/sɔɪl/
فعل گذرا
[گذشته: soiled] [گذشته: soiled] [گذشته کامل: soiled]

2 کثیف کردن چرک کردن، کثیف کردن (با مدفوع)

معادل ها در دیکشنری فارسی: کثیف کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان