Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خاک
2 . کثیف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
soil
/sɔɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خاک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خاک
مترادف و متضاد
dirt
fertile/sandy soil
خاک حاصلخیز/ماسهای
[فعل]
to soil
/sɔɪl/
فعل گذرا
[گذشته: soiled]
[گذشته: soiled]
[گذشته کامل: soiled]
صرف فعل
2
کثیف کردن
چرک کردن، کثیف کردن (با مدفوع)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کثیف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
soggy
software engineer
software
softly
soften
soiled
solace
solanum burbankii
solanum melanocerasum
solanum nigrum guineese
کلمات نزدیک
soggy
softwood
software engineer
software
softness
soil erosion
soil pipe
soil science
soiree
sojourn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان