Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خیس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
soggy
/ˈsɑːɡi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: soggier]
[حالت عالی: soggiest]
1
خیس
خمیرمانند، مرطوب
1.I hate it when cornflakes go all soggy.
1. متنفرم وقتی که کورن فلکس خمیرمانند میشود [به خاطر زیاد ماندن در شیر].
2.soggy bread
2. نان خیس
تصاویر
کلمات نزدیک
softwood
software engineer
software
softness
softly
soil
soil erosion
soil pipe
soil science
soiree
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان