[صفت]

soggy

/ˈsɑːɡi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: soggier] [حالت عالی: soggiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خیس خمیرمانند، مرطوب

  • 1.I hate it when cornflakes go all soggy.
    1. متنفرم وقتی که کورن فلکس خمیرمانند می‌شود [به خاطر زیاد ماندن در شیر].
  • 2.soggy bread
    2. نان خیس
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان