Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آهسته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
softly
/ˈsɑft.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آهسته
یواش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بهآهستگی
آهسته
به نرمی
نرمنرمک
مترادف و متضاد
gently
quietly
loudly
1.She spoke so softly it was hard to hear her.
1. او به قدری آهسته صحبت کرد که شنیدن [حرفهای] او سخت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
softie
soften
softcover
softball
soft-top
softness
software
software engineer
softwood
soggy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان