Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تنها
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
solely
/ˈsoʊlli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنها
به تنهایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منحصرا
فقط
1.He became solely responsible for the firm.
1. او به تنهایی مسئول شرکت شد.
2.She was motivated solely by self-interest.
2. انگیزه او تنها علاقه شخصی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
solecism
sole trader
sole custody
sole
soldier on
solemn
solemnity
solemnize
solemnly
solenoid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان