Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیشازحد احساسی
2 . ضعیف و سستعنصر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
soppy
/ˈsɑːpi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: soppier]
[حالت عالی: soppiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیشازحد احساسی
عاطفی
1.She loves soppy love stories and old films.
1. او عاشق داستانهای عاشقانه احساسی و فیلمهای قدیمی است.
2
ضعیف و سستعنصر
نازکنارنجی
مترادف و متضاد
feeble
1.My little sisters were too soppy for our adventurous games.
1. خواهر کوچک من برای بازیهای ماجراجویانه ما زیادی نازکنارنجی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
sopping
soporific
sophomoric
sophomore
sophistry
soprano
soprano recorder
sorbet
sorbonne
sorcerer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان