Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مرتب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to sort through
/sɔrt θru/
فعل گذرا
[گذشته: sorted through]
[گذشته: sorted through]
[گذشته کامل: sorted through]
صرف فعل
1
مرتب کردن
نظم بخشیدن
1.I need to sort through this desk drawer.
1. من باید داخل این کشوی میز را مرتب کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sort out
sort of
sort
sorry, what’s your last name again?
sorry, what’s your first name again?
sortie
sorting office
sos
soto
soufflé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان