Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ادویه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
spice
/spɑɪs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ادویه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چاشنی
ادویه
مترادف و متضاد
condiment
flavouring
seasoning
1.Cinnamon, ginger and cloves are all spices.
1. دارچین، زنجبیل و میخک همگی ادویه هستند.
2.Spices are widely used in South Asian cooking.
2. ادویهها در آشپزی آسیای جنوبی زیاد استفاده میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sphinx
spherical
sphere
spf
spew
spice up
spiced
spick-and-span
spicy
spicy aroma
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان